دیکشنری
glom on to
glɑm ɑn to
فارسی
1
عمومی
::
كش رفتن، (زع) تصرف كردن
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
GLOBOSE
GLOBOSITY
GLOBULAR
GLOBULAR PROTEIN
GLOBULARITY
GLOBULE
GLOBULOUS
GLOBY
GLOCALISATION
GLOCALISE
GLOCHIDIAL
GLOCHIDIATE
GLOCHIDIUM
GLOCKENSPIEL
GLOM
GLOM ON TO
GLOMERATE
GLOMERATION
GLOMERULAR FILTRATION
GLOMERULAR FILTRATION RATE
GLOMERULATE
GLOMERULE
GLOOM
GLOOMILY
GLOOMINESS
GLOOMING
GLOOMINGLY
GLOOMY
GLORIA
GLORIATION
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید